سجاد نوروزی

دلنوشته های سجاد نوروزی

۴۹ مطلب توسط «سجاد نوروزی» ثبت شده است

پاییز

پاییز mmd

 امروز اول پاییز
پیاده روهای سنگ فرش تنهایی را قدم زده ام
کوچه های سرد، بی عابر را گذشته ام
در دل هایم را با خودم نجوا کرده ام..
مشق های بی کسیم را، در دفتر صدبرگ
صدبار مشق کرده ام...
همچون قناری محبوس در قفس
بغض راه گلویم را سد کرد و آواز نخوانده ام
تنها از لای میله ها خیره ام، به پهنای دشتی که حسرت پرواز در آن
سال هاست در دلم نبض تند و پرطپش است.
امروز اول پاییز
یادم بماند که بدنیا آمده ام
یادم بماند که زنده ام
یادم بماند هنوز باید زندگی کنم
یادم بماند خزان بی بازگشت برای همیشه از آن من است...
امروز اول پاییز
هوا ابری است
آسمان ابر است یا چشمان من نمی دانم
همه جا را مه گرفته
هوای باریدن دارد
قاب آسمان میان چشمانم...

"شیرین صفری"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد نوروزی

رویش و ریزش

ریزش و رویش

 

آمده فصل خزان مهربانی ها کنید/همچو سعدی در غزل عشق بازی ها کنید
در خزان ریزش بباشد در فغان/شاعران! رویش بباشد در نهان
گل نمیروید ولی روید محبت در فغان/پس بباشد رویشین ریزش نهان
دم غنیمت بشمیرید و یادمانی ها کنید/ فکر همدیگر بمانید، عشق را پنهان کنید
چون که رویش ها بباشد در نهان/پس بباشید عاشق و مالک خزان
زیر خش خشهای برگهای خزان/ می برویانید احساس خود نهان
در بهاران رویش گل هاست لیک/ تا به آن موقع نگهدارید پیش
چون که موعودت رسید او را به مهر/ این چنین احساس و عشقی را به شعر
چون که او باشد محبوب و تو جان/ تو همی بخشی به او با عشق و جان
جان خدایا ریزش و برگ و خزان/باشد عاشق پیشه را عشق نهان
گر بباشد عشق او حب قدیم/ پس بدار معشوق او را در حریم
میبگفتا این چنین شعری طبیب / تا که ماند عشق او عشق حبیب

 

شاعر: سجاد نوروزی "طبیب حبیب"

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد نوروزی

به نام خداوند دانش نواز)لینک شعر(

http://www.shereno.com/63391/57854/479756.html

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد نوروزی

به نام خداوند دانش نواز

بنام خداوند دانش نواز / خداوند درمانگر چاره ساز
خداوند طب و خداوند رای / خداوند جان و خدای شفای
خدای شفا بخش ، خداوند جانبخش/ خداوند حکیم روانبخش
شفا او ببخشد به دستان ما / ولیکن به دیده است دستان ما
خدایا ببخشای دانش طبیب / که تا چاره سازد درد حبیب

 

شاعر: سجاد نوروزی "طبیب حبیب"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد نوروزی

و خدایی که همین نزدیکی است...

اهل کاشانم/

روزگارم بد نیست/ تکه نانی دارم/ خرده هوشی/ سر سوزن ذوقی/

مادری دارم بهتر از برگ درخت/ دوستانی بهتر از آب روان/

و خدایی که در این نزدیکی است، لای این شب بوها/ پای آن کاج بلند/ روی آگاهی آب/ روی قانون گیاه.

اهل کاشانم/

پیشه ام نقاشی است/ گاه گاهی قفسی می سازم با رنگ/ می فروشم به شما/

تا به آواز شقایق که در آن زندانی است/ دل تنهایی تان تازه شود.

من مسلمانم/ قبله ام یک گل سرخ/ جانمازم، چشمه/ مُهرم، نور/ دشت، سجادة من/ من وضو با تپش پنجره ها می گیرم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد نوروزی

زندگی؟؟؟

شب آرامی بود
می‌روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید، هدیه‌اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
با خودم می‌گفتم:
زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده‌ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می‌گردد؟
هیچ!!!
زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره‌ها می‌ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا می‌ماند
زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی، فهم نفهمیدن‌هاست
زندگی، پنجره‌ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی‌ست
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی‌ها داد
زندگی شاید آن لبخندی‌ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات‌ست، میان دو سکوت
زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی‌ست
من دلم می‌خواهد
قدر این خاطره را دریابیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد نوروزی

من و تو میدانیم، زندگی زندگی است.

من و تو دیر زمانی است که خوب می دانیم
چشمه آرزو های من و تو جاری است
ابرهای دلمان پربارند
کوه های ذهن و اندیشه ما پا برجا
دشت های دلمان سبز و پر از چلچله ها
روز ما گرم و شب از قصه دیرین لبریز

من و تو می دانیم

زندگی در گذر است
همچو آواز قناری در باغ

من و تو می دانیم

زندگی آوازی است که به جان ها جاری است
زندگی نغمه سازی است که در دست نوازشگر ما است
زندگی لبخندی است که نشسته به لبان من و تو
زندگی یک رویا است که تو امروز به آن می نگری
زندگی یک بازی است که تو هر لحظه به آن می خندی
زندگی خواب خوش کودک احساس من است
زندگی بغض دل توست به هنگام سحر
زندگی قطره اشکی است فروریخته بر گونه تو
زندگی آن رازی است که نهفته است به چشم گل سرخ
زندگی حرف نگفته است که تو می شنوی
زندگی یک رویاست که به خوابش بینی
زندگی دست نوازشگر توست
زندگی دلهره و ترس درون دل توست
زندگی امیدی است که تو در نگاه من می جویی
زندگی عشق نهفته است به اندیشه تو
زندگی این همه است

من و تو می دانیم

زندگی یک سفر است
زندگی جاده و راهی است به آن سوی خیال
زندگی تصویری است که به آئینه دل می بینی
زندگی رویایی است که تو نادیده به آن می نگری
زندگی یک نفس است که تو با میل به جانت بکشی
زندگی منظره است، باران است
زندگی برف سپیدی است که بر روح تو بنشسته به شب
زندگی چرخش یک قاصدک است
زندگی یک رد پایی است که بر جاده خاکی فرو افتادست
زندگی بوی خوش نسترن است
بوی یاسی است که گل کرده به دیوار نگاه من و تو
زندگی خاطره است
زندگی دیروز است
زندگی امروز است
زندگی آن شعری است که عزیزی نوشته است برای من و تو
زندگی تابلو عکسی است به دیوار اتاق
زندگی خنده یک شاه پرک است بر گل ناز
زندگی رقص دل انگیز خطوط لب توست
زندگی یک حرف است، یک کلمه
زندگی شیرین است
زندگی تلخی نیست
تلخی زندگی ما همچو شهد شیرین است

من و تو می دانیم

زندگی آغازی است که به پایان راهی است
زندگی آمدن و بودن و جاری شدن است
زندگی رفتن خاموش به یک تنهایی است

من و تو می دانیم

زندگی آمدن است
زندگی بودن و جاری شدن است
زندگی رفتن و از بودن خود دور شدن است
زندگی شیرین است
زندگی نورانی است
زندگی هلهله و مستی و شور
زندگی این همه است

من و تو می دانیم

زندگی گرچه گهی زیبا نیست
یا که تلخ است و دگر گیرا نیست
رسم این قصه همین است و همه می دانیم
که نه پایدار غم است و نه که شاد می مانیم
زندگی شاد اگر هست و یا غمناک است
نغمه و ترانه و آواز است
بانگ نای باشد اگر یا که آواز قناری به دشت
زندگی زیبا است

من و تو می دانیم

اشک و لبخند همه زندگی است
ناله و آه و فغان زندگی است
آمدن زندگی است
بودن و ماندن و دیدن همه یک زندگی است
رفتن و نیست شدن زندگی است
این همه زندگی است

من و تو می دانیم

زندگی، زندگی است...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد نوروزی

خوشا آنکس که در گیتی طبیب است

خوشا آنکس که در گیتی طبیب است/ زجان از بهر بیماران حبیب است

چو با علم و هنر هر دم قرین است/ به دنیا لذت و عشقش همین است

بدست آرد از آن شیرینی و کام/ نه آن شیرینی و شهدی که در جام

دوای درد بیماران چه باشد؟/ طبیب حال بیماران که باشد؟

هنرمندی که تلخی ها چشیده/ در این دنیا مرارت ها کشیده

لباس پاکی و تقوا چو پوشید/ کنون جام صبوری را بنوشید

بنی آدم اگر یابد ره خویش/ دما دم میکند درمان دل ریش

بکوشد اندرین عالم شب و روز/ که در عالم بود شمع شب افروز

نخواهد زین جهان مال و منالی/ بیابی در وجودش شور حالی

به دستانش کنون جام شفا بخش/ که دارد در جهان مانند اون نقش

شفا یابد اگر از دست او کس/ همین لذت برایش تا ابد بس

"طبیبا" دم به دم شکر خدا کن/ دل غمدیده را از غم رها کن
 

خوشا آنکس که در گیتی طبیب است


برگرفته از:

دیوان طبیب

اشعار پزشکی دفتر دوم

اثر: دکتر اکبر بهداد "طبیب" استاد جراحی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد نوروزی

کار کنیم زحمت بکشیم، از سرمایه چیزی کم نداریم.

چهار اصل پیشرفت: مردانگی، عدالت، شرم و عشق است.

زندگی، یعنی پژوهش، و فهمیدن چیزی جدید.

عشق، به وجود آورنده اعمال زیباست.

کار کنیم، زحمت بکشیم، از سرمایه چیزی کم نداریم.

احساس اجبار به فداکاری، لازمه زندگیست.

انجام وظیفه، لازمه جهش بسوی پیشرفت است.

تقلید از غرب، خطری است جدی، که چشمه های نبوغ را، خشک می کند.

یک عمل درست، بهتر است از هزار نصیحت.

کار کنیم زحمت بکشیم از سرمایه چیزی کم نداریم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد نوروزی

با ادب باش که تکلیف جوانان ادب است

باادب باش که تکلیف جوانان ادب است/فرق  مابین بنی آدم وحیوان  ادب است

راحتِ روح زنان،زینت مردان ادب است/باادب باش که سرمایه ی خوبان ادب است
آیه آیه همه جا سوره ی  قرآن ادب است/باادب باش که اندرهمه جا یابی راه

در قیامت نشود روی سفید تو سیاه/همچویوسف به سرتخت برآیی ازچاه
باادب باش که سرمایه ی خوبان ادب است/آیه آیه همه  جا سوره ی قرآب ادب است

گرتو خواهی که دلت دردوجهان شادشود/هه کس از سخنت خرم و دل شاد  شود
خاطرت یک سره از رنج و غم آزاد شود/باادب باش که سرمشق جوانان ادب است

آیه آیه همه جا  سوره ی قرآب ادب است/بی ادب میشود از فیض الهی  محروم
خویش رامیکندازجهل و شقاوت معدوم/از احادیث و روایات به ما شد  معلوم

شرف و منزلت مرد سخندان ادب است/آیه آیه همه جاسوره ی قرآن ادب است
گشت ازعلم وادب،مذهب اسلام ، عیان/شرح این مسئله امروز نگنجد به بیان

«خوش بودگرمحک تجربه آیدبه میان »محک خالص کافر ز مسلمان ادب است
آیه آیه همه جاسوره ی قرآن ادب است/مرد را  معرفت علم و ادب می باید

روح را لذت تفریح  و طرب می باید/گرچه درکسب هنررنج وتعب می باید
آن که هرمشکلی ازوی شودآسان ادب است/آیه آیه  همه جا سوره ی قرآب ادب است

با ادب باش که سرمایه مردان ادب است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد نوروزی