اشعار مناجات با خدا
گرچه بار گنهم بُرده به تبعید مرا/ باز با روی سیه یار پسندید مرا
با روی باز چنان بُرد در آغوش خودش/ اصلا انگار گنه کار نمی‌دید مرا
چرخ‌ها را زده ام آمده ام خانه‌ی تو/ خودمانیم کسی جز تو نفهمید مرا
بس که از بوی بد معصیتم بیزارند/ یکی از لطف خود احوال، نپرسید مرا
نام رحمن و رحیم تو به من جرات داد/ حال، دست خودتان هست نبخشید مرا
صاحب سفره کریم است که در وقت سحر/ بنشاند بغلِ مرجع تقلید مرا
حُکم کردند بگویید سر سفره علی/ یعنی از ناحیه‌ی او بپسندید مرا
ساده آن است که بر سینه زدن سنگ علی/ تا به سنگ محک یار بسنجید مرا
حتم دارم که خدا محض گُل روی حسین/ می برد کرببلا تا به شب عید مرا
آخر ماه عوض اینکه بگویید برو/ پای شش گوشه‌ی ارباب ببندید مرا
هر حسینی که به روی لب من می‌آید/ از دل عرش کُند فاطمه تمجید مرا