سجاد نوروزی

دلنوشته های سجاد نوروزی

۶ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است

یلدا

یلدا شکوه پاییز، یلداست اوج پاییز/یلدا خزان پاییز، یلداست غروب پاییز
یلدا فصل پاییز، یلدا قندِ پاییز/یلداِ مهر پاییز، یلدا امید پاییز
یلدا گرم عشقست، یلدا ملال عشقست/یلدا شور صبحست، یلدا شب خداییست
یلدا فروغ پاییز، در وصل فصل سرماست/یلداست قلب پاییز، یلدا فصلِ گرماست
یلدا بُوَد بهانه، یلدای گرم خانه/یلدای شاعرانه، یلدای عارفانه
یلدای فال حافظ، یلدای ختم قرآن/یلدای شعر پاییز، یلدای عشق پنهان
یلدای کرسی و جمع، یلدای مهربانی/یلدای مهر پاییز، یلدای فصل فانی
یلداست این بهانه، انار و هندوانه/ما را به دور کرسی، با صبح و خانواده
یلدایت عاشقانه، پاییزت جاودانه/امید و عشق و ایمان باشد ابد به خانه
اینسان طبیب گوید، مشتاق صبح فرداست/اینرا حبیب داند تا صبح گرم فرداست
سرمای محفل[خ]انه، تا صبح گرمست ای جان/گوید طبیب[خ]انه، مشتاق مانی، اینسان
تا جان بتن بداری، گرمای این شبستان/مشتاق ماندنت تن! ایمن رسد بهاران
یداتون پیشاپیش خوش و خرم
پیشاپیش یلداتون خوش و خرم.
شاعر: سجاد نوروزی"طبیبِ حبیب"
۲۸ آذر ۱۳۹۶

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد نوروزی

طب و حب

غمت را در دلم من مینشانم/وزین غم که ست با دلم بس شادمانم
ازین دل با تو با لب های خاموش/قصیده یا غزل میگویمت گوش
غزل های ازدرون قلب و جانم/تمناییست بتوست ای یار جانم
بگویم این چنین با قلب بیمار/دوای قلبم است این شعر و اشعار
اگر چون من نگویم شعر و اشعار/ز راه دیگری قلبم زند جار
اگر قلبم بود بیمار و بیچار/طبیبم را بود درمان و من چار
اگر من باشدم یار و حبیبش/به جسم و روح من هست او طبیبش
اگر او هست رقیبم تا طبیبم/به جسم و جان خود هستم رقیبش
طبیبان و حبیبان یار غارند/که جز با غم دل دیگر نخواهند
طبیبان را چنین با دل پر از یار/چنین آید دلی با غم پر اشعار
حبیبان را چنین غمبار قلبی/طبیبان را بوند درمان قلبی
طبیبی و حبیبی هر دو زیباست/که طب و حب بوند هم کفو و همراست

شاعر: سجاد نوروزی "طبیبِ حبیب"
 دوشنبه ۲۰ آذر ۹۶

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد نوروزی

طبیب و حبیب محبوب خداییم(رباعی)

 

طبیب و حبیب محبوب خداییم/که خوبی های خود را خوب داریم
اگر همت بداریم و حمیت را ببانیم/ز او لطف و توجه برنتابیم

شاعر: سجاد نوروزی "طبیب حبیب"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد نوروزی

کاش میشد ...

ﮐﺎﺵ ﺗﺎ ﺩﻝ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ ﻭ ﻣﯿﺸﮑﺴﺖ/ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺖ
ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺭﻭﯼ ﻫﺮ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﮐﻤﺎﻥ/ﻣﯽ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻤﺎﻥ
ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻗﻠﺐ ﻫﺎ ﺁﺑﺎﺩ ﺑﻮﺩ/ﮐﯿﻨﻪ ﻭ ﻏﻢ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﺎﺩ ﺑﻮﺩ
ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﻝ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ/ﻧﻢ ﻧﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﮐﺎﺵ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪگی/ﺗﺎ ﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﻗﺎﺏ ﺑﻨﺪﮔﯽ
ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﮐﺎﺵ ﻫﺎ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺷﻮﻧﺪ/ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻏﺼﻪ ﻫﺎ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﻮﻧﺪ
ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻧﺒﻮﺩ/ﺭﺩ ﭘﺎﯼ ﮐﯿﻨﻪ ﻫﺎ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻧﺒﻮد

ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺖ/ﻻﺍﻗﻞ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺭﺍ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺩﺍﺷﺖ
ﺳﺎﻋﺘﻢ ﺑﺮﻋﮑﺲ ﻣﯿﭽﺮﺧﯿﺪ ﻭ ﻣﻦ/ﺑﺮﺗﻨﻢ ﻣﯿﺸﺪ ﮔﺸﺎﺩ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺮﻫﻦ
ﺁﻥ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ ، ﮐﻮﺩﮐﯽ ، ﺳﺮﻣﺸﻖ ﺁﺏ/ﭘﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺍﺏ
ﺧﻮﺩ ﺑﺮﻭﻥ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﯽ/ﺩﻝ ﻧﻤﯿﺪﺍﺩﻡ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ
ﻋﻤﺮ ﻫﺴﺘﯽ ، ﺧﻮﺏ ﻭ ﺑﺪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ/ﺣﯿﻒ ﻫﺮﮔﺰ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ

کاش میشد مهربانی را بخشی از زندگیمان

مهربانی را کاش میشدبخشی اززندگیمان کنیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد نوروزی

ما و بی مهری هایمان نابودمانی ها میکنیم )رباعی(

کاش میشد بی هیچ منت مهربانی ها کنیم/کاش میشد تنها با عشق زندگانی ها کنیم
شاعران ما باید این را یادمانی ها کنیم/ما و بی مهری هایم نابودمانی ها میکنیم

شاعر: سجاد نوروزی "طبیب حبیب"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد نوروزی

هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت

هوای زمزمه هایت

کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت ؟/که تشنه مانده دلم در هوای زمزمه هایت
به قصه ی تو هم امشب درون بستر سینه/هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت
تهی است دستم اگرنه برای هدیه به عشقت/چه جای جسم و جوانی که جان من به فدایت
چگونه می طلبی هوشیاری از من سرمست/که رفته ایم ز خود پیش چشم هوش ربایت
هزار عاشق دیوانه در من است که هرگز/به هیچ بند و فسونی نمی کنند رهایت
دل است جای تو تنها و جز خیال تو کس نیست/اگر هر آینه ، غیر از تویی نشست به جایت
هنوز دوست نمی دارمت مگر به تمامی؟/که عشق را همه جان دادن است اوج و نهایت
در آفتاب نهانم که هر غروب و طلوعی/نهم جبین وداع و سر سلام به پایت

حسین منزوی
هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت
 
هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد نوروزی