اهل کاشانم/
روزگارم بد نیست/ تکه نانی دارم/ خرده هوشی/ سر سوزن ذوقی/
مادری دارم بهتر از برگ درخت/ دوستانی بهتر از آب روان/
و خدایی که در این نزدیکی است، لای این شب بوها/ پای آن کاج بلند/ روی آگاهی آب/ روی قانون گیاه.
اهل کاشانم/
پیشه ام نقاشی است/ گاه گاهی قفسی می سازم با رنگ/ می فروشم به شما/
تا به آواز شقایق که در آن زندانی است/ دل تنهایی تان تازه شود.
من مسلمانم/ قبله ام یک گل سرخ/ جانمازم، چشمه/ مُهرم، نور/ دشت، سجادة من/ من وضو با تپش پنجره ها می گیرم.