سجاد نوروزی

دلنوشته های سجاد نوروزی

۴ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

I believe in my dreams

I am a believer. I believe in everything and everyone. I believe in my dreams…my fantasies…..my goals……and I believe in Myself.

I believe that everything is possible.
I believe in True Love and unwritten love stories ……waiting for me to make them happen.
I believe in loyalty. I believe in commitment.
I believe in partnership. I believe in friendship.
I believe I own the Universe and I rule it.
I believe in butterflies in my stomach.
I believe in pain. I believe in tears.
I believe in hugs.
I believe in Angels.
I believe in numbers.
I believe in laughter.
I believe in You even though you don’t believe in Me.
I believe in Us.
You may call me naive….but I’m telling you…..I AM A BELIEVER!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد نوروزی

شعری زیبا

نفر هست که میدونم میشنوه درده دلامو
میگیره دستمو اروم همیشه داره هوامو

یه نفر هست ک امیدم رو نمیذاره بمیره
شب و روزش بشم اینجا توی این سینه اسیره

وقتی دل دادی میفهمی عاشقی دردی قشنگه
دور خونه ی عزیزت وقتی میگردی قشنگه

نمیذاره پا بذاره توی چشمای تو بارون
پشت تو کوهه نمیری وقتی پرمیکشی بااون

 پر میکشی با اون

یه نفر هست که محاله منو جایی جا بذاره
تا ببینه بی قرارم می بینم اون بی قراره

من هنوز چیزی نگفتم همه حرفامو میدونه
تا میاد از توی چشمام خودشو زود میرسونه

وقتی دل دادی میفهمی عاشقی دردی قشنگه
دور خونه ی عزیزت وقتی میگردی قشنگه

نمیذاره پا بذاره توی چشمای تو بارون
پشت تو کوهه نمیری وقتی پرمیکشی بااون

پر میکشی با اون

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد نوروزی

ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچ است از جهان/در گوش جانم می رسد طبل رحیل از آسمان

ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچ است از جهان
در گوش جانم می رسد طبل رحیل از آسمان
این بانگها از پیش و پس بانگ رحیل است و جرس
هر لحظه ای نفس و نفس سر می کشد درلا مکان
*************************
زین شمع های سرنگون زین پرده های نیلگون
خلقی عجب آید برون تا غیبها گردد عیان
زین چرخ دولابی ترا آمدگران خوابی ترا
فریاد از این عمر سبک زنهار از این خواب گران
*************************
ای دل سوی دلدار شو ای یار سوی یار شو
ای پاسبان بیدار شو خفته نشاید پاسبان
هرسوی شمع و مشعله هرسوی بانگ و مشغله
کامشب جهان حامله زاید جهان جاودان
*************************
تو گل بدی و دل شدی جاهل بدی عاقل شدی
آنکو کشیدت اینچنین آنسو کشاند کهکشان
درکف ندارم سنگ من باکس ندارم جنگ من
با کس نگیرم تنگ من زیرا خوشم چون گلستان
*************************
پس خشم من زان سربود وز عالم دیگر بود
اینسو جهان آنسو جهان بنشسته من بر آستان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد نوروزی

شعری زیبا و پر مفهوم از استاد سخن سعدی

من بی‌مایه که باشم که خریدار تو باشم/حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم
تو مگر سایه لطفی به سر وقت من آری/که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشم

خویشتن بر تو نبندم که من از خود نپسندم/که تو هرگز گل من باشی و من خار تو باشم
هرگز اندیشه نکردم که کمندت به من افتد/که من آن وقع ندارم که گرفتار تو باشم

هرگز اندر همه عالم نشناسم غم و شادی/مگر آن وقت که شادی خور و غمخوار تو باشم
گذر از دست رقیبان نتوان کرد به کویت/مگر آن وقت که در سایه زنهار تو باشم

گر خداوند تعالی به گناهیت بگیرد/گو بیامرز که من حامل اوزار تو باشم
مردمان عاشق گفتار من ای قبله خوبان/چون نباشند که من عاشق دیدار تو باشم

من چه شایسته آنم که تو را خوانم و دانم/مگرم هم تو ببخشی که سزاوار تو باشم
گر چه دانم که به وصلت نرسم بازنگردم/تا در این راه بمیرم که طلبکار تو باشم

نه در این عالم دنیا که در آن عالم عقبی/همچنان بر سر آنم که وفادار تو باشم
خاک بادا تن سعدی اگرش تو نپسندی/که نشاید که تو فخر من و من عار تو باشم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سجاد نوروزی